غلبه بر مشکلات ( عبرت و آموزنده)
کشاورزی الاغ پیری داشت. یک روز اتفاقی الاغ او به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد. پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز باتفاق مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.
مردم با سطل روی سر الاغ خاک میریختند اما الاغ هر بار خاکهای روی بدنش را تکان میداد و زیر پایش میریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی میکرد روی خاکها بایستد.
روستاییان همینطور برای زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستاییان از چاه بیرون آمد ...
نتیجه اخلاقی:مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما میریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود.