زلال که باشی، آسمان در توست... - فکر میکردم مرا بال و پر ِ پرواز نیست (حیدر یغما)
« فکر میکردم مرا بال و پر ِ پرواز نیست
قدرت پرواز دارم ، بالهایم باز نیست
گفتیام از یک سخن گیتی به هم ریزم ، بلی!
آن سخن در سینه دارم ، جرأت ابراز نیست
ادّعای عشق ، کوته کن ، که بر اوج سپهر
راهِ رفتن هست ، امّا جای دستانداز نیست
آن نظر تنگی که اندر من نمیبیند هنر
با خبر از دفتر تقسیم در آغاز نیست
چون مهار رفعت اندر دستِ غیر از ما و توست
آدمی از آسمان گر بگذرد ، اعجاز نیست
ناز کنیغمابه طبع خویش! گر چه روزگار
آنقَدَر مانند تو دارد ، که جای ناز نیست! »
شعر از: حیدر یغما
۰ نظر
۰۵ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۵۲