زلال که باشی، آسمان در توست... - عطر گیسوی تواَم کرده معطّر ، نه گلاب (حیدر یغما)
« عطر گیسوی تواَم کرده معطّر ، نه گلاب
مستم از بادۀ عشق تو ، نه از جام شراب
تیر عشق است که فریاد مرا کرده بلند
هجر یار است که در جان من افکنده عذاب
این که برخیزدم از سینه ، شرار است ، نه آه
وین سرشک است که میریزدم از دیده ، نه آب
رشتهء عهد تو بسته است مرا پای ، نَه چرخ
این ملال است که بفشرده مرا تنگ ، نه خواب
این خروش است که از دل رَوَدم ، نی فریاد
این دل است آنچه از او دود برآید ، نه کباب
شعر از سینهءیغماتَرَود ، نی ز قلم
مطلب از نادیِ الهام بُود ، نی ز کتاب »
شعر از: حیدر یغما
۰ نظر
۳۰ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۴۸