زلال که باشی، آسمان در توست...

یادداشت‌ها شعر و موسیقی علمی زندگی نکات

یادداشت‌ها شعر و موسیقی علمی زندگی نکات

زلال که باشی، آسمان در توست...
نویسندگان

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

اشتباهم این بود هر جا رنجیدم، خندیدم، فکر کردند درد ندارد ضربه ها را محکم تر زدند. "چارلی چاپلین"

سعی کنید چیزی را به دل نگیرید، آنچه که آدمها درباره شما می‌گویند بازتابی از خودشان است، نه شما...

آدمها در دو صورت خودِ واقعی‌شون رو نشون میدن، یا اینکه بدونند کامل به خواسته‌شون رسیدن، یا اینکه بدونند هرگز به خواسته‌شون نمیرسند.

اگر افسردگی دارید در حال زندگی در گذشته هستید، اگر اضطراب دارید در حال زندگی در آینده هستید، اگر آرامش دارید در حال زندگی در زمان حال هستید.

یادتان باشد، وقتی خورشید می‌درخشد هر کسی میتواند دوستتان داشته باشد، در طوفان است که متوجه می‌شوید چه کسی واقعاً به شما علاقه دارد.

مردان، قوی هستند و این قدرت از طرف خدا برای محافظت از زنان به آنها اهدا شده است، پس اگر مردی، زنی را آزار دهد، سزاوار نیست که مرد نامیده شود.

صداقت هدیه بسیار ارزشمندی است، آن را از انسانهای کم ارزش انتظار نداشته باشید...

سکوت همیشه به معنای رضایت نیست، گاهی یعنی خسته‌ام از اینکه مدام به کسانی که هیچ اهمیتی برای فهمیدن نمیدهند، توضیح دهم.

مردمِ شهری که همه در آن می‌لنگند، به کسی که راست راه می‌رود، می‌خندند.

میدونی چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه؟ اینکه هر کاری در توانت هست براش انجام بدی... ، آخرش برگرده بگه: مگه من ازت خواستم!

یه وقتایی دوست داری یه نفر درکت کنه، همه عالم درکت میکنند الاّ اون یه نفر...

هر که درکش بیش، دردش بیشتر....

اینجا در دنیای من، گرگها هم افسردگی مفرط گرفته‌اند، دیگر گوسفند نمی‌درند، به نی چوپان دل می‌سپارند و گریه میکنند...  "حسین پناهی"

انسان سه راه دارد: راه اول از اندیشه میگذرد، این والاترین راه است. راه دوم از تقلید میگذرد، این آسانترین راه است. راه سوم از تجربه میگذرد، این تلخ‌ترین راه است.  "کنفوسیوس"

خود را نرنجان، آنکه بودنت را قدر ندانست، لایق حضور در فکرت هم نیست...

هیچگاه به زور برای خودتان در زندگی کسی جایی باز نکنید، چون اگر واقعاً ارزش شما را بفهمد خودش حتماً این کار را خواهد کرد.

درد یعنی: سرت به همون سنگی بخوره که یه روزی به سینه‌ات میزدی.

یادش بخیر کودکی، انگار همین دیروز بود که مهمترین درس زندگی را برایمان تکرار میکردند و ما فراموشش کردیم... معلم می‌گفت: "هر وقت به ته خط رسیدید همان جا نقطه بگذارید و دوباره از سر خط شروع کنید..." ما به ته خط رسیدیم اما فراموش کردیم باید نقطه، سر خط کنیم...

چیزی را که دوست ندارید، بیان کنید. چیزی را که دوست دارید، ابرازش کنید. چیزی را که میخواهید، درخواستش کنید.

ستاره بخت هیچکس شوم نیست، این ما هستیم که آسمان را بد تعبیر می‌کنیم. "ارنست همینگوی"

۰ نظر ۳۰ مهر ۹۱ ، ۲۱:۵۶
جواد مالدار

نادان را از هر طرف نوشتم نادان بود!

اگر روزی دشمن پیدا کردی، بدان که در رسیدن به هدفت موفق بوده ای. "مهاتما گاندی"

اگر روزی تهدیدت نمودند، بدان که در برابرت ناتوانند. "مهاتما گاندی"

اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست. "مهاتما گاندی"

اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت میخواهد. "مهاتما گاندی"

دنیا پر از پلیدی است، نه به خاطر وجود آدمهای بد، به خاطر سکوت آدمهای خوب. "ناپلئون"

به سلامتی مگس!، که یادمون داد زیاد که دور کسی بگردی، آخرش میزنه تو سرت.

بجای پاک کردن اشکهایتان، آنهایی که باعث گریه تان میشوند را پاک کنید.

از مرگ نترسید، از این بترسید که وقتی زنده اید، چیزی درون شما بمیرد بنام انسانیت.

وقتی کسی اندازه ات نیست، دست به اندازه خودت نزن، چون وقتی تو خودت رو کوچیک کنی، اون دیگه خودشو اندازه تو نمی بینه...

داشتن مغز دلیل قطعی بر انسان بودن نیست، پسته و بادام هم مغز دارند، برای انسان بودن باید شعور داشت...

برای شناخت بهتر آدمها، کافیست فقط یکبار بر خلاف میلشان عمل کنید. "وودی آلن"

هر وقت تصاویر تبلیغ شده رهبران در اماکن عمومی بزرگتر از اندازه تمبر پستی شود، خطر دیکتاتوری حتمی است. "ولادیمیر ناباکوف"

پست ترین انسان کسی است که راز دوران دوستی را به وقت دشمنی فاش سازد.

هیچوقت رازی را به کسی نگویید، وقتی خودتان نمیتوانید حفظش کنید، چطور انتظار دارید شخص دیگری راز شما را حفظ کند.

چه بسیار انسانهایی که بالای خط فقر هستند اما زیر خط فهم.

ذهن های بزرگ درباره ایده ها صحبت میکنند، ذهن های متوسط درباره رویدادها حرف میزنند، و ذهن های کوچک درباره دیگران.

فکر میکردم تو همدردی، ولی نه، تو هم دردی.

خدای من، اگر تو دست مرا بگیری، هیچکس مرا دست کم نمی‍گیرد.

بزرگترین اشتباهی که میتوانیم انجام دهیم این است که به آدمها طولانی‌تر از آنچه که لیاقتشان است اجازه دهیم در زندگیمان بمانند.

۰ نظر ۳۰ مهر ۹۱ ، ۲۱:۱۱
جواد مالدار

دو روز مانده به پایان جهان

تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است

تقویمش پرشده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود

پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد

داد زد و بد و بیراه گفت،

خدا سکوت کرد

جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت،

خدا سکوت کرد

آسمان و زمین را به هم ریخت،

خدا سکوت کرد

به پر و پای فرشته ‌و انسان پیچید،

خدا سکوت کرد

کفر گفت و سجاده دور انداخت،

خدا سکوت کرد

دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد،

خدا سکوتش را شکست و گفت:

"عزیزم، اما یک روز دیگر هم رفت،

تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی،

تنها یک روز دیگر باقیست، بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن"

لا به لای هق هقش گفت: "اما با یک روز... با یک روز چه کار میتوان کرد؟..."

خدا گفت: "آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند،

گویی هزار سال زیسته است

و آنکه امروزش را در نمی‌یابد،

هزار سال هم به کارش نمی‌آید"

آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت:

"حالا برو و یک روز زندگی کن"

او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می‌درخشید، اما

می‌ترسید حرکت کند، می‌ترسید راه برود،

می‌ترسید زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد،

قدری ایستاد، بعد با خودش گفت:

"وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایده‌ای دارد؟

بگذار این مشت زندگی را مصرف کنم..."

آن وقت شروع به دویدن کرد

زندگی را به سر و رویش پاشید

زندگی را نوشید

و زندگی را بویید

چنان به وجد آمد که دید می‌تواند تا ته دنیا بدود

می‌تواند بال بزند

می‌تواند پا روی خورشید بگذارد

می‌تواند...

او در آن یک روز آسمانخراشی بنا نکرد

زمینی را مالک نشد

مقامی را به دست نیاورد

اما...

اما در همان یک روز

دست بر پوست درختی کشید

روی چمن خوابید

کفش دوزکی را تماشا کرد

سرش را بالا گرفت و ابرها را دید

و

به آنهایی که او را نمی‌شناختند سلام کرد

و

برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد

او در همان یک روز آشتی کرد

و

خندید و سبک شد لذت برد

و

سرشار شد و بخشید

عاشق شد و عبور کرد و تمام شد

او همان یک روز زندگی کرد

فردای آن روز فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند:

"امروز او درگذشت، کسی که هزار سال زیست"

پس بدانید که:

زندگی انسان دارای طول، عرض و ارتفاع است؛

اغلب ما تنها به طول آن می اندیشیم،

اما آنچه که بیشتر اهمیت دارد،

عرض یا چگونگی آن است.

امروز را از دست ندهید،

آیا ضمانتی برای طلوع خورشید فردا وجود دارد؟

۰ نظر ۱۱ مهر ۹۱ ، ۰۱:۱۱
جواد مالدار