زلال که باشی، آسمان در توست...

یادداشت‌ها شعر و موسیقی علمی زندگی نکات

یادداشت‌ها شعر و موسیقی علمی زندگی نکات

زلال که باشی، آسمان در توست...
نویسندگان

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۰ ثبت شده است

زلال که باشی، آسمان در توست... - آیا می توانید این متن را به راحتی بخوانید؟ (دانستنی ها)

این متن جالب را بخوانید تا از نحوه پردازش کلمات در مغز مطلع شوید!


چناچنه به طور رومزره به زبان فارسی صبحت می کیند، خاوهید

تواسنت این نوتشه را بخاونید. در داشنگاه کبمریج انگلتسان تقحیقی

روی روش خوادنه شدن کملات در مغز اجنام شده است که مخشص

می کند که مغز انسان تهنا حروف اتبدا و اتنها ی کلمات را پدرازش

کرده و کمله را می خاوند. به هیمن دلیل است که با وجود به هم

ریتخگی این نوتشه شماتواسنتید آنرا بخاونید.

۰ نظر ۲۶ آذر ۹۰ ، ۱۴:۱۰
جواد مالدار
زلال که باشی، آسمان در توست... - به این نکات توجه کن! نظر شما چیه؟ (فرهنگ و اجتماعی)

طنز ، اما واقعی !

روز دوشنبه، مورخه‌ی ۱۰ مرداد ۱۳۹۰، این‌طرف عراق رمضون بود، اون‌طرف افغانستان رمضون، این ‌وسط ایران شعبون!

توی تلویزیون دارن ۲ ساعت در مورد سرویس جاسوسی گوگل صحبت می‌کنند! آخر برنامه که میخواد پست الکترونیک بده آدرس جی میل رو میده!

مجری 20:30 تلویزیون رأس هشت و نیم اومده میگه: با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد بقیه اخبار رو بعد از اذان مغرب به سمع و نظر شما میرسونیم!

کارتون ساختن با موضوع جن و پری و فشار قبر و زندگی پس از مرگ! بعد پشت بسته اش نوشتن "مناسب برای گروه سنی 3 تا 7 سال" . من گنده دیدمش ۳ ماه بغل مامانم خوابم نبرد!

تو مملکتی که کنجد روی نون بربری یه نوع آپشن حساب می‌شه چرا باید فکر چیز دیگه باشیم؟!

تو اتوبوس کتاب گذاشتن ، مجری از طرف می‌پرسه نظرتون راجع به این کار چیه؟ میگه خوبه، هوا گرمه تو اتوبوس باهاش خودمو باد میزنم!

طرف عروسیشو مختلط می‌گیره و توش مشروب سرو می‌کنه ولی تأکید عجیبی داره روی اینکه حتما" عروسیش باید شب تولد یکی از ائمه برگزار شه!

توی تهران، کل جدول مندلیف رو با یه نفس میکشی تو بدن!

پسورد اینترنت وایرلسم رو عوض کردم، همسایمون زنگ زده میگه پسوردتو عوض کردی؟ میگم نه! میگه آخه قبلاً شماره موبایلت بود، الان هرچی میزنم کانکت نمیشم.

رفتم داروخونه میگم پماد ضد خارش میخوام, یارو زیر لب میگه نیگا جوونای این مملکت حال ندارن خودشونو بخارونن!

امشب به خانمم میگم از پای سیستم پاشو میخام ایمیلامو چک کنم . میگه صداتو بیار پایین دیگه از روح الله داداشی که گنده تر نیستی!

خواستگار اومده بابام میگه نمیدونم هر چی خودت میگی؟ منم گفتم نه! میگه تو غلط کردی مگه بحرف توئه!

تبلیغ پارک آبی نشون میدن یارو با شلوار لی و پیراهن مردونه سر میخوره رو سرسره های پارک آبی!

یه عمر رفتیم سینما آخر نفهمیدیم دسته های صندلیش مال خودمونه یا بغل دستیمون!

دختر عمه ام رو تو خیابون با یه پسره دیدم هول شده میگه داداشمه!

توی سریال ستایش ، زنه به شوهرش میگه: باردارم! شوهره به جای اینکه بغلش کنه میره بیرون، رو به بقاله داد میزنه هوووورا !

قبلا" برق میرفت بابامون سر فحش رو میکشید به اداره برق، الان برق میره خوشحال هم میشه و خدا رو شکر میکنه !

قیمت نون سنگک با ویندوز سون(۷) یکیه !

رفتم نمایندگی سایپا به مسؤولش میگم فرمون ماشین زیاد صدا میده، چه کار کنم؟بهم میگه صدای ضبط رو زیاد کن!

دوطرف لکسوزش زده: عاقبت فرار از مدرسه... !

۰ نظر ۰۴ آذر ۹۰ ، ۰۹:۰۸
جواد مالدار
زلال که باشی، آسمان در توست... - پندهای دکتر علی شریعتی (فرهنگ و اجتماعی)

مهربان باش

مردم اغلب بی انصاف ، بی منطق و خود محورند ، ولی آنان را ببخش .

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم میکنند ، ولی مهربان باش .

اگر موفق باشی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی یافت ، ولی موفق باش.

اگر شریف و درستکار باشی فریبت میدهند ، ولی شریف و درستکار باش .

آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند ، ولی سازنده باش .

اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند ، ولی شادمان باش .

نیکی های درونت را فراموش می کنند ، ولی نیکوکار باش .

بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد.

ودر نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان "تو و خداوند" است نه میان تو و مردم.

۰ نظر ۰۳ آذر ۹۰ ، ۲۰:۲۱
جواد مالدار
زلال که باشی، آسمان در توست... - عاشق واقعی کیست؟ (عبرت و آموزنده)

حکایت جالبی شنیدم که بیان آن خالی از لطف نیست و گمان میکنم برای شما هم به یکبار خواندنش می ارزد (البته اگه تکراری بود ، پوزش میخوام). ضمنا" فهمیدم که این حکایت را به کوروش کبیر و یا دکتر علی شریعتی و یا ... نسبت میدهند. برای همین از آنجایی که شخص اصلی دقیقا" معلوم نیست چه کسی باشد و از طرفی اصل مطلب قابل توجه و تأمل است ، حکایت را بصورت جامع بیان میکنم: 

" دختری به مردی گفت: من عاشقت هستم. مرد به او گفت: لیاقت شما برادر من است که از من زیبا تر بوده و هم اکنون پشت سر شما ایستاده.
دخترک برگشت و نگاه کرد ، اما کسی‌ را پشت سر خود ندید و با تعجب به مرد نگریست.

مرد به او گفت اگر واقعا" عاشقم بودی، پشت سرت را نگاه نمی‌‌کردی. "

(( زنده باد اونایی که وقتی‌ عاشق واقعی میشن، راهشونو ادامه میدن و دیگه پشت سرشون رو با شک و تردید نگاه نمیکنند. ))

 

۰ نظر ۰۳ آذر ۹۰ ، ۲۰:۱۲
جواد مالدار